دنبال رویایی میگردم که بشود یک دل سیر در آن غلت زد و به هیچ ترسی فکر نکرد.
دنبال راهی ام که از هر جهت در آن رفت و به خنده رسید.
دنبال خنده ای ام که طعم گناه ندهد.
دنبال زندگیی ام که اسم ِ مرگ را یدک نکشد.
دنبال "من" یی ام که جهان سوم را نشناسد.
دنبال بچه ای ام که پدرش غیرت نداشته باشد.
دنبال عطری ام که زنان بدون شرم بزنند
دنبال شعری که سانسورچی نخواند.
دنبال کلمه ای که حروف "زن" را نشناسد
دنبال شبی که صبح فردایش جوخه ی اعدام نداشته باشد
دنبال مدادم میگردم
حیف اما
مدادم سیاه!