و زن... نام اول من




*
باید بزاریم یه پسر قشنگ به تمام تفریحاتش برسه، هر غلطی دلش میخواد بکنه، بعد بیاد برا ازدواج. من چنین مردی رو قبول میکنم. چون دیگه دنبال شیطنت نیست، میشه با آرامش یه زندگی رو کنارش تجربه کرد. وگرنه تو زندگی مشترک باز دنبال تنوع میگرده، من هی باید حواسم به شوهرم باشه. من ترجیح میدم صبر کنم و خودم رو با کار و خانواده ام سرگرم کنم و درگیر هیچ رابطه ای نشم تا اون روز
*



جمله ی بالا، یکی از ده اظهار نظر شفاهی ای بود که در یک نشست خبرنگاری زنان، در پاسخ به سوال اینکه "به نظر شما زمان مناسب ازدواج چه زمانی است؟" از طرف یکی از بانوان خبرنگاران بیان شد. بیان چنین نظری در یک محفل فرهنگی، می تواند بازگوی چند نکته ی ظریف و در عین حال قابل تامل در فرهنگ عامیانه ی تعبیه شده بر بستر جامعه ی امروز ما باشد.





زن و زن بودن در جوامع سنتی تعریف مشخص تری به زنانگی در جوامع پیشرفته ی فرهنگی دارد که آن را محدود به شرایط فیزیولوژیکی و روحی و فرهنگی ِ خاص می کند. البته نمیتوان نادیده گرفت که از زمان طرح این جمله معروف سیمون دو بوار <هیچ کس زن به دنیا نمی آید بلکه زن می شود> بحث بر سر زن بودن و وظایفی که جامعه، زن را متعهد به انجام آن می کند، تعریف ِ زنانگی و دنیای زنانه در تمام جوامع و سنت ها به شکلی وارد چهارچوبی کلیشه ای شده که تمامیت زنان را ملزم به خط مشی هایی اعتقادی می کند

با تغییر شرایط خاص فرودستی زنان در جوامع سنتی و در حال توسعه ، تعاریفی در چهارچوب پیشرفت شغلی و تحصیلی زنان مطرح شد تا این که در دوران پست مدرن و با ظهور موج سوم فمنیست ؛ هویت مشخص و تعریف شده ی زن به طور کلی مورد چالش قرار گرفت. در واقع بحث فمنیست های پست مدرن بیشتر از آنکه بر سر برابری زن و مرد باشد مسئله «هویت» ی است که زن از جامعه می گیرد و بسیاری از آنها این مسئله را مطرح کردند که گرچه زن بودن مطابق شرایط خاصی است اما در عین حال هم تعریف دقیقی نمی توان از هویت مشخص زن و مرد در یک جامعه ارائه داد.


با این مقدمه، نکته ی اولی که در اظهار نظر آن دوست خبرنگار در باب ازدواج می توان بیان کرد این است که، در فرهنگ جا افتاده ی امروز، علی رغم تمامی مبارزات فمینستی در دهه ی اخیر، آزادی نفریح هنوز بر پایه های جنسیتی استوار است و به کار بردن واژه ی "هر غلطی" در این ادبیات، نشانگر آن است که فرهنگ بیمار گونه ی جاری، تمامی اعمال جنسیت مرد را علی رغم "غلط" بودن، به دیده ی اغماض نگریسته و مادروار، به انتظار روزی می نشنید که فرزند رشیدش از این جوانی کردن ها، خسته شده و به زندگی معقول روی آورد. و در مقابل، سهم زن و زنانگی، صبر و منتظر ماندن برای روزی است که بخواهد به عنوان همسر انتخاب شود و تا به آن روز حقوق سرخورده ی خویش را به حساب نیاورد. مینا جعفری وکیل پایه یک دادگستری در مقاله ی مبانی حقوقی در شکل گیری فرهنگ ناموسی خود می نویسد :" در حالیکه فرهنگ، زیردستی زنان را تولیدمی کند ممکن است حقوق در جهت تحقق اهداف اولیه و اصلی حقوق یعنی عدالت و برابری با التزام به عقلانیت (نه صرفا مردانه) و تدوین قواعد حقوق بشری،انسان بودن زنان را به رسمیت شناخته و زنان ومردان را متساویا بهره مند از حقوق انسانی سازد(آنچنانکه افزون بر مبارزات بی شمار زنان،به دلیل حاکمیت فرهنگ مردسالارانه و تا اندازه ای ضدزن ،اکثر کشورها با تدوین قواعد والزامات حقوقی در این راستا گام برداشته اند)"


نکته ی قابل بعدی، نفوذ باور صبر کردن و منتظر ماندن برای پسندیده شدن در جامعه است ، که نه تنها سرسطح طبقاتی عام، که حتی در قشر فرهنگی جامعه نیز به چشم می خورد و مفهوم واژه های مکدری چون، نجابت و بکارت را تا به امروز، پر رنگ تر جلوه می دهد. زنان باید از کودکی مراقب خود باشند . در بعضی موارد از زنانگی خود ترسانده می شوند. گسترش این نوع سرکوب برای قبول الگوی نجابت، زنانگی را تحت تأثیر خود قرار داده و در نتیجه زنان در ایران از همان زمانی که دخترکوچکی بیش نیستند با این ترس بزرگ می شوند که هر گونه ارتباطی قبل از ازدواج آنها را در معرض خطر و قبول بدترین اتهامات قرار می دهد. و اینگونه می شود که ترجیح می دهند با کار سرگرم باشند و خانواده و تعریفی از تجربه و زندگی، پیش از ازدواج، همچنان در پستوی ذهن می ماند


در این نوشتار قصد به نوشتن طوماری برای تجزیه و تحیلیل نظر کوتاه دوست خبرنگار نیست، تنها تلنگری بر ماست تا به خاطرمان بیاید، هنوز راه زیادی در پیش داریم تا ورای هر قاب و چهارچوبی به خود و خواسته ها و ایدآل هامان نگاه کنیم. چهارچوبی بدون نام هایی که سنت و مذهب بر شانه های زنانگی نهاده


نوشین احمدی خراسانی در نهمین شماره فصلنامه «جنس دوم» در مقاله ای تحت عنوان « ما از بیرون به خود می نگریم » می گوید : «ما زن ها قرن هاست که خود را از چشم مردان می نگریم. آنانند که از ما تعریف به دست می دهند و ما خودمان را بر مبنای سلیقه ی آنان می آراییم . چرایی این طرز نگاه به خود، دلایل بسیاری دارد از جمله عدم اعتماد به نفس است که از کودکی با نقشی که به ما محول می کنند دچارش می شویم، و دیگر آنکه اصولا در ذیل سایه ی افراد و طبقات و تفکرات آمرانه ای که به منابع قدرت دسترسی دارند ابزارهای لازم برای شکل گیری اعتماد به نفس از دیگران (از جمله زنان) که از این منابع فاصله دارند گرفته می شود


به امید فردای بدون واژه های زن و مرد





6 comments:

محمود said...

شما به خاطر عدم درج "،" در جمله‌ی اول (بین کلمه‌ی پسر و قشنگ) دچار یک تبعیض آشکار شده‌اید به این معنی که نوشته‌اید "یک پسر قشنگ ..." و در اینجا پسرهای غیر قشنگ مورد بیمهری قرار گرفته‌اند. شماها که بین دو همجنس اینگونه تفاوت قائلید چگونه توقع دارید ما بین خود و جنس همیشه مخالفمان تفاوتی قائل نباشیم؟!. این از این، اما به دور از شوخی‌های معمول،
جایی خواندم یا شنیدم که انقلاب بعدی توسط زنان به سرانجام میرسد (نقل به مضمون). از دست مردها شاید دیگر کاری ساخته نباشد چرا که بسیاری از آنها همان انقلابگران قلعه‌ی حیواناتند و آنهایی هم که مثل من بنیامین آن داستان شده‌اند تنها مبارزه‌شان این است که صبر کنند مهلت پرداخت قبض آب و برقشان بگذرد و اسمش را نافرمانی ب‌گذارند. آما آنچه اینروزها پایه‌های کاخ ستم را می‌لرزاند جسارت صدای پاشنه‌ی کفشهای شماست که مغرور و سربلند، نه سربزیر و صبور! بر سنگفرشهای به سوگ‌اندر نشسته‌ی سرزمینمان می‌کوبد. شادمانه بکوب.
و اینکه دیگر از دست مردها کاری ساخته نیست حرف من نیست، سالهای پیش شاعره‌ای از جنس تو خطاب به مردهای این مرز و بوم همین را گفته است که:
صدپاره گشت بیرق عجم از غیرت شما
اکنون بیاورید که زنها رفو کنند
...
و در پایان "من فیمنیست نیستم"

آيت said...

تو فیلم year one وقتی کاراکتری که توهم زده پیامبره خدا رو با عنوان he خطاب میکنه یکی از زنان فیلم میگه چرا he و نه she و هر دو نقش اول مرد فیلم زیر خنده میزنن!
خیلی ریشه ای تره این بی فرهنگی
ریشه در خیلی فرهنگ ها داره
و ریشه در ...

آتنا said...

به محمود:: شاعره؟؟؟؟

ishaq said...

salam atena jon
midanam ke ehsasi barkhurd kardan grehi ra baz namikonad wa edaama e iak maktab khili sabr wa shikebai mi khahad pas behrooz bashi
wa niromand, rasti shuma khuban ra ba jami dostanam ejaze tan ezafeh namodam.ba ejaaze tan!

آتنا said...

سپاسگذارم اسحاق عزیز.
بله، صبر می طلبد.... صبری به قدمت تاریخ داشته ایم، باز هم خواهیم داشت

SinJim said...

سلام خانومي
مقاله قابل تأملي بود.
تصور من اين است كه اين روزها ما بين مدرنيته و سنت، گير كرده ايم. اسمش نوعي سر درگمي است. يكي با باور سنت گرا با نجابتش منتظر مي ماند تا فرد مورد نظر خسته از تنوع طلبي ها تصميم به تشكيل خانواده بگيرد.
يكي با ادعاي تفكر مدرن اين تنوع طلبي ها مردان را بي جواب نمي گذارد.
ديدي ادعاي دانستن در جلد ناداني چه بلاها كه بر سر نمي آورد؟