چی باید بگم!؟
یعنی الان باید چیزی بگم؟؟
یعنی باز باید نوشت؟
یعنی باز باید حرف زد؟
یعنی الکی باز باید با کلمه ها بازی کرد؟؟
یعنی اصلا حرفی هم می مونه مگه دیگه برا زدن تو این بلاگستان ِ بیمار؟؟؟
که چی؟
چند بار بگیم؟
چی بگیم؟
اصلا از کجا بگیم؟
مُرد!! تموم شد!! اعدام شد!! به همین راحتی
خوده من سه بار براش نوشتم. هی نوشتم آقای معلم نترس من خودم وامیستم کنار شاگردات و بهشون درس عشق میدم. گفتم نترس، خودم موهای دخترکوچولوهای شاگردت رو شونه میکنم و بهشون یاد میدم زن بودن چه جوریه. گفتم اونجا پشت میله نشستی، غصه نخور برادر، یه شب مهتاب ماه میاد.... نه!! ههمون یه مشت دروغگوییم
هی شعار پشت شعار. هی پیانیه، هی کمپین، هی حرف حرف حرف حرف... اینجا برا مویرگهای گردن آدم ها تصمیم گرفته میشه، نه یه بازی وبلاگی
یعنی الان حرفی دیگه مونده که بگم؟؟
یعنی واقعا روی ِ اینو دارم که چیزی بگم؟؟
خدانگهدار آقای معلم.... فرزاد کمانگر ایران من