اولین بار که سانسور شدم، میهمان پرشین بلاگ بودم. جرم آن روز ِ وبلاگ ِ من، چند لینک به چند وب سایت آزادی خواه بود.
در بار دوم ِ فیلتر شدن ، باز هم میهمان پرشین بلاگ بودم . اینبار جرمم نوشتن یک متن به مناسبت اعدام صدام بود (!) وبلاگم را حذف کردم و میهمان کلوب شدم. آنجا هم بی آشیانی بر روی کلماتم هوار بود. به بلاگفا رفتم.
آنجا را دوست داشتم. اسم وبلاگم را، آهنگش را، قالبش را. اما اینبار یک دوست مسلمان زاده (!) که همیشه مراقب بود تا مبادا نماز صبحش غذا نشود و دزدی را فقط در دست انداختن به جیب انسان ها می دانست، به تلافی رد ِ درخواست دوستی اش از طرف من، وبلاگ و تمام هویت اینترنتی من در یاهو و فیس بوک و... را از من گرفت
آدم نشدم !! به بلاگ اسپات آمدم. امروز صحنه ی جالبی دیدم. انشالله که از امروز به بعد به تبرک ِ نام الـــــــــــلــــــــــــــــه که بر بالای این وبلاگ تثبیت شده، عاقل شوم، سر به راه شوم. دختر خوبی شوم. نجیب شوم
..............
پ.ن اول) پشیمان شدم از نوشتن مطلبی که به خاطر گذاشتنش بر روی وبلاگ، صفحه بلاگر را باز کردم. بماند برای بعد
پ.ن دوم) در کوچه باد می آید... می ترسم... بهار اینجاست