دنیای این روزهای من، هم قد تن پوشم شده

اونقدر دورم از تو که، دنیا فراموشم شده

......

سرم را در بالشت فرو می کنم ... هیچ صدایی ندارم ... غربت را حس میکنم .. بی وزن شده ام ... به تنهایی رج میزنم چهار دیواری ِ این قفس را... باران می زند روی بستر من و فروغ هلهله کنان مرا در آغوش می کشد.... خوابم می آید ... خواب آور ها بالاخره تاثیر می کنند

پروانه از آن سوی آب ها نگرانم شده

... تو هم نگرانم میشوی، می دانم ...


!! با تو هرگز تنها نیستم، میدانم


کجا را در من اشغال کرده ای، میدانی؟؟