اِقرا


بخوانم؟



آقا اجازه؟ خواندنمان نمی آید اما این روزها



آقا اجازه، مگر خبر نداری که باز در کوچه های فراموشی این سرزمین ِ کبود صدای مرگ پیچده و تصویر میله و سرداب، نقش کتاب هایمان را خط خطی کرده


آقا اجازه؟ میشود قبل از خواندن ما کمی بچرخیم دور این گربه ی آتش گرفته؟! آخر میدانی آقا، مادرمان گفته، این شراره های دربه دری ِ ماست که زبانه کشیده این روزها، چهارشنبه نیست اما، سور و ساتی است برای خود



آقا اجازه چرا هی میگویی بخوان؟ والقلم؟!؟! قسم به قلم؟ فکر نمیکنی کامل نیست ؟؟ قسم به قلمی که در دستان یک شیعه باشد!!! یادت رفت بگویی، پشت معلمی بخوان که خدایش را به نام الله بداند


آقا، اجازه؟ قلم ما این روزها خفقان گرفته لعنتی... آخ ببخشید معلممان گفته بود حرف بد برای دختران گیس بریده است! گیسمان بریده تر که سالهاست به باد رفته ایم سالار، در شهرک الفبایی که حرف"آ" را بی آزادی برایمان ریسه چید


آقا کجایید شما؟؟ معلوم هست؟؟ چرا نمیایید که بنشینید کنار پنجره و بسرایید من و دیگر شاگردانتان که چهارسال است می دویم و دور میزنیم و بدون سه چرخه آرزو ها شما را آرزو میکنیم
چه روزهای سردیست روزهای بی شما به کلاس آمدن


.....



آقا دیگر ما را شوق خواندن نیست وقتی دانش و علم برای رودابه ها و سیاوش ها حرام می شود و حرامی اما به سریر قدرت تکیه می زنند و ستاره باران می شوند همکلاسی هایم به جرم بی جرمی و درب دانشگاه به رویشان بسته میشود به حکم تفاوت ِ نام خداوندگار ی که باور دارند و چهار بهار به چهار بهار پشت میله ها برایمان دست تکان می دهند، که این انگشتان دلاورانی است که قلم ِ در دستشان، کمان زه شده ی آرش است این روزها


نگو که بخوانیم. نه! دیگر ما را به قلم سوگند مده که معلمانمان را فرصت نشد که به پسرانمان بیاموزند بودن را در سرزمینی که مردانش بر گورستان مردانگی چمپره زده اند و دخترانمان را که قوی باشند وقتی شیار ِ صورت های تکیده شان، نشان ضجه هایی است که هیچگاه کسی ندید


آقا اجازه؟ ما را دیگر صبوری ِ خواندن و نوشتن نیست... رهامان کنید که این شهر پر از کتاب های نفرین شده ای است که هر کلمه اش، انسانیت به پیشگاه انسان سر می بُرد ما تنها مانده ایم میان این مردمان که یاد گرفته اند تنها به عکس ها نگاه کنند و رد شوند ؛ و سهم ما از تلاش برای آزادی معلمانمان همین نوشتن در این بلاگستان ِ بیمار است و بس


ما را ببخش آقا


نمیخوانیم دیگر


...........................


پ.ن) و اینان، سه معلم بهائی سرزمین من هستند