هجو نوشت
*«روزی تن به قلب گفت همه به من توجه می کنند، اگر بیمار شوم همه برای بهبود من تلاش میکنند و به تقلا می افتند اما تو چه؟ وقتی تو بیمار می شوی هیچکس حتی تو را نمیبیند که متوجه ی تو شود. قلب پاسخ داد وقتی من بیمار می شوم کسی مرا نمی بیند و من خودم *باید خودم را درمان کنم و این کار را می کنم. برای همین است که درمان قلب آدم ها، با یکدیگر متفاوت است..."*
.....
این روزها تنها سرگرمی من تماشای سریال "سام.سون" از شبکه ی فارسی1 شده است. همزاد پنداری عجیبی با این دخترک تپل و عاشق شیرینی دارم! شاید فصل مشترک عمیق ما، رابطه ای باشد که دیدن ِ آن، دیگران را از خارج دایره ی آن مبهوت کرده اما در حیطه ی شخصی ِ آن....!! اوضاع قلب ما هم چندان رو به راه نیست
......
*«درمان قلب شکسته، قهوه است و شوکولات، بعد مشروب می خوری، بعد می رقصی ، و بعد فراموش میکنی که قلبی داری که شکسته»*
......
نمیدانم اما هرچه هست هر شامگاه راس ساعت 8 می نشنیم و تماشایش می کنم. دیالوگ های این دختر را دوست دارم. خیلی دوست دارم
.....
*«من رو نگه می داری و در تمام این مدت چشم به راه اون می مونی، من رو میچرخونی که اون رو فراموش کنی، آزارم می دی تا انتقامت رو از اون گرفته باشی، سرد نگاهم میکنی تا شعله ی نگاهی که یه روز به اون دوخته بودی خاموش بشه... نه! نمیتونی چون پول داری، به خودت اجازه بدی با من هرکاری بکنی»*