باید یه چیزی ازش توی مشتت قایم کنی برای وقتی که دست تکون میدی و توی شلوغی گمش میکنی...
باید یه چیزی ازش توی مشتت قایم کنی برای وقتی که بعد از کلی ساعت جاده و اداره و راه پله و پیاده‌روی به خونه میرسی و تنهای تنها دراز میکشی..
باید یه چیزی ازش توی مشتت قایم کنی و توی رختخواب، یواشکی مشتتو وا کنی و غنیمتتو بغل کنی و دلت گرم شه که داریش...
باید یه چیزی ازش توی مشتت قایم کنی برای ساعت های بعد از خداحافظی... یه چیزی مث بوی دستاش وقتی قبل از خداحافظی توی دستات قایمش کرده بودی و دلخوش بودی که دستاشو مال خودت کردیدش