زمان متریال عجیبیه آقا.

برای منی که بخش زیادی از زندگی روزمره ام  و کارها و دیالوگهام بر اساس تصویرسازی های ‌ذهنیم پیش میره و آدما رو توی فضای معلقی از جریان سیال ذهنم غلت میدم، زمان دلچسب ترین ابزار برای پرواز روحم به حساب میاد...

زمان متریال جالب و قلقلک آمیزی توی رویا به حساب میاد آقا. میشه دستت رو گرفت. توی رویای من ایستاد و یکدفعه تصمیم به دویدن گرفت. اما ما عقب عقب میدویم. هر قدمی که به عقب بر میداریم یه قسمت از گذشته رو ببینیم. از زندگی قبل. از جوانی. نوجوانی... همینطور عقب بریم. به کودکی برسیم.  قدم بعدی رو که برداریم من خودمو ببینم که تو بغل بابا خوابیده ام. یه نوزاد چند روزه. بابا جوان بود ،موهاش سیاه بود...

قدم بعدی رو اگر برداریم میدونی چی میشه؟  دیگه هیچ چیز اونجا نیست.... نه زمان و نه مکان ،نه شیئی و نه حتی فضا...  و اینجا همون نقطه ایه که توش تاریخ تمام میشه...

زمان متریال خوبیه برای شکست‌ دادن تاریخ. ببین. ما تاریخ رو شکست دادیم. و احتمالن انسانهای بعد از ما
همیشه در جستجو خواهند بود...
جستجویی دیوانه وار و مستمر
جستجوی رویای گمشده در پایان تاریخ.
رویای ما اما محقق شده. ببین...