در حالی که سمت چپ من به حالت ایستاده سعی میکرد
قاشق غذا رو توی دهن وروجک بزرگه بکنه تا زودتر به نهارمون برسیم ، رو به من که در
حال فروکردن قاشق توی دهن وروجک کوچولوتر ه ی نشسته جلوم بودم و همزمان مواظب بودم
ماست از گوشه ی لبش پاک بشه کرد، و گفت شما مامان خوبی میشی.... پرنده شدم. بال در
آوردم باز