یه جایی توی تاتر «یک صمد و دو لیلا»، پرویز صیاد بین تمرین هاش برای خوانندگی جلوی لیلا میخونه : رو پشت بوم اذون میگن/ ازون میگن/ از اون میگن... مویوم دلوم اذون میخواد و / ازون میخواد و / از اون میخواد...
«از اون» لطفا. دستاشو.
در حالی که روی مبل هال لمیده و منتظر بود لیوان چاییش سرد شه، مرحله ی مهمی از بازی گاردن مانیا۲ رو که سه روزیدرگیرش شده بود رد کرد و با شادمانی نفس راحتی کشید و تبلتو به کناری انداخت و مشغول تماشای سریال روزی روزگاری با مادر شد. همینقدر معمولی و همینقدر آرام، عصر روز هجدهم اسفند را طی میکرد.... زنی بود تا بدین حد خلوت و آرام....