چاره ای نداری که خوب باشی. می فهمی؟ 


خوب بودن یه "باید" شده. نه به خاطر خودت، که به خاطر تمام آدمایی که توی این دوازده ماه گذشته کمک کردن و تلاش کردن و خواستن که خوب بشی... نامردیه که از جات پا نشی. نامردیه که اشکاتو پاک نکنی. نامردیه که صبح ها (گیریم بی رمق) به خودت صبح بخیر نگی و نری دنبال زندگی. نامردیه که خاطره ی آدم های بد رو در مقابل اینهمه آدم خوب هی با خودت یدک بکشی.


باید خوب باشی وهستی. میفهمی؟ تو خوبی. خیلی هم خوبی. توجه نکن به این بی حالی ها... راستی موهاتو شونه کن امشب، لاک نقره اییه هم خیلی به دستات میاد