من دختر قوی هستم
شب ها موهایم را باز میکنم و دورصورتم می ریزم و سیب را گاز میزنم! ته مانده قهوه ی روز را روی آینه می ریزیم و به صدای چک چک آن می خندم! و بعد در لیوان سرخ شراب، اشک هایم را جاوادنه سر می کشم، قورت می دهم، دوباره می خندم و آن را برای هیچکس توضیح نمی دهم
من دختر قوی هستم
....شب ها با خیالت می خوابم. در خیالم تو را میبینم، تو را می بوسم، و همانجا سنگسار میشوم
من دختر قوی هستم
آنقدر قوی که می توانم تمام کوله بار آبروی یک خانواده را روی شانه هایم به دوش بکشم. آنقدر قوی که دودمان شرافت مردان یک خانواده در قاب خنده های من به باد می رود و من از ذوق این لذت در آغوش شب از خنده ریسه می روم
من دختر قوی هستم
میتوانم در چاک یقیه ی لباسم تمام بند بند مذهب را به باد دهم. ببین! خوب مرا ببین! تمام هویت ِ مذهب، با ریسه ی خرمایی رنگ موهایم از ترس می لرزد
من دختر قوی هستم
آنقدر قوی که وقتی صدای موسیقی را بلند می کنم، بر بلندای این خاک مُرده، تمام دختران سیه چشم پارسی را به رقص بر می خیزانم
من دختر قوی هستم
وقتی زیر ابرویم را بر می دارم و خط چشمم را بنفش می کشم، کراهت نگاه زنانگی های ماهی تابه و آشپزخانه روی زمین قی می شود
....
بیا یواشکی با هم یک گوشه بنشینیم و پچ پچ کنیم من برایت از پروانه بگویم که قوی تر از من بود و به جرم بوسیدن معشوق ، یک روز کامل را در راهروی کلانتری رژه رفت
....
من قوی ام، می توانم در تمام لحظه هایی که دیگران در هجای لبهایشان نام و القابم برایم هجی میشود، روی کاغذ بلاتکلیفی ام تورا حک کنم... آخر میدانی، این روزها شده ای بغض ِ من، حسرت من، آرزوی من، آه من، رویای من!
...
من دختر قوی ام
زل نزن به چشم های بارانی ام که سالهاا سرگردان ِ بادیه نشینان ِ شرافت بود و درآخر، سردرگم ِ زوزه ی شغال ها تکفیر شد
نگاه کن به من که از پشت آینه برایت دست تکان می دهم و به تو فکر می کنم
....
اما بگذار اعترافی بکنم
.حالا به اندازه ی تمام روزهایی که قرار است تو را بخواهم؛ تو، منی
و من؛ با یک نگاه همیشه گستاخ و شیفته
،از نبودنت
از نداشتنت؛
می ترسم