نهنگ‌ها و آدم‌ها شصت میلیون سال پیش راهشون از هم جدا شد. اونا از خشکی  کوچ کردند به سمت اقیانوس و ما اینجا موندگار شدیم.
شش میلیون سال طول کشید تا اون میمون آردی‌کپی به زبان انسانی برسه‌ و ما بتونیم کم کم با هم حرف بزنیم. با هم شعر بخونیم. با هم معاشقه کنیم. با هم دعوا کنیم. با هم بخندیم....
نهنگ‌ها اما معامله‌ی بزرگی با زندگیشون کردند. بهای زندگی توی پهنه‌ی اقیانوس، محروم شدن از زبان بود. اینکه قبول کردند توی زندگی فقط فریاد بکشن. برای هر چیزی فقط فریاد.  وقتی که عاشق میشی فریاد میکشی، وقتی ناراحتی، و زمانِ شادیِ بی‌حد، فقط حق داری که آوای صدات تو کل اقیانوس بپیچه....

دارم به صدای نهنگی که برام فرستاده شده گوش میدم و می‌خوام بگم می‌دونم که بی زبانی غربت عجیبی داره نهنگ جان. این حستو ما آدما هم گاهی میفهمیم ...