یک ساعتی هست که بیدارم و پیچیده شدم لابلای ملافهها. نه خوابم میاد و نه خوابم نمیاد. خونه هنوز ساکته و این حس خوبی بهم میده.
برای پاشدن از این تخت پر وسوسهی خنک صبح، نیازمندیم به دستی، نوازشی، لااقل لیوان چایای...